به گزارش مشرق، فارس نوشت: سالهاست که بحث وحدت حوزه و دانشگاه از سوي مراجع و ارگانهاي ذيربط مطرح ميشود اما به نتيجه دلخواه نميانجامد.
براي دستيابي به اين مهم، ابتدا بايد نقاط مشترک هر دو را شناخت و با تکيه بر اشتراکات و دوري از اختلافات، در مسير رسيدن به وحدت گام برداشت. مسيري که هر چند پر پيچ و خم و صعبالعبور است، اما قابل پيمودن است.
«علوم انساني» همواره به عنوان يکي از اشتراکات ميان حوزه و دانشگاه و از دلبستگيهاي طلاب و دانشجويان است. اين دلبستگي در صورتي که بومي شده و با مباني اسلامي، پالايش شود، نقاط اشتراک بيشتري را ميان هر دو قشر طلبه و دانشجو ايجاد ميکند.
بومي سازي و بهينهکردن علوم انساني يکي از دغدغههاي هميشگي رهبر فرزانه انقلاب و از اصليترين ارکان ايجاد وحدت ميان حوزه و دانشگاه است. البته به شرطي که روزآمد بوده و قابل فهم توسط هر دو گروه باشد.
به بيان ديگر، براي ايجاد تعامل ميان حوزويان و دانشگاهيان با تکيه بر علوم انساني، هر دو گروه بايد به زبان مشترک و فهم يکساني برسند و لازمه اين امر، تکيه دانشگاه بر علوم و زبان بومي و همچنين بهروز شدن زبان گفتوگوي حوزويان است. يعني؛ دانشجوي ما بايد از «ايسم»زدگي بپرهيزد و طلبه ما نيز بايد زباني غير از زبان سنتي حوزه را براي برقراري ارتباط برگزيند.
پس از ايجاد اشتراکات، ميتوان بر عوامل تفرقه و اختلاف نيز فايق آمد. به شرطي که داور و حَکم مناسبي براي اين منظور برگزيده شود.
در آيه 213 سوره بقره آمده است، «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْکُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ...»، يعني؛ مردم امت يگانهاى بودند، آنگاه خداوند پيامبران مژدهآور و هشداردهنده برانگيخت و بر آنان به حق کتابهاى آسمانى نازل کرد تا در هر آنچه اختلاف مىورزند در ميان مردم داورى کند.
در اين آيه، فلسفه بعثت پيامبران (ص)، از بين بردن اختلافات ميان امتها است و ادامه اين آيه شريفه، منبع اصلي اين اختلافات را «نخبگان» جامعه معرفي ميکند. بنابراين، تبعيت نخبگان يک جامعه از امام و پيشواي آن جامعه، اختلافات موجود را به حداقل ميرساند.
از طرفي ديگر، حضرت مهدي (عج) در پاسخ به اين پرسش که در زمان غيبت ايشان در «حوادث واقعه» و مسايل و موضوعات نوپديد بايد به چه کسي مراجعه کرد، فرموده است: «فأمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا فإنّهم حجتي عليکم وأنا حجة اللَّه عليهم»، و اما رخدادهايي که پيش ميآيد پس به راويان حديث ما مراجعه کنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم. (وسائل الشيعه، جلد 18، باب 11، حديث 9)
مراد از «حوادث واقعه» به هيچ وجه از نظر لغت و دلالت وضعي به معناي احکام شرعي نيست، بلکه معناي بسيار وسيعتري دارد که قطعاً شامل مسائل و مشکلات و رخدادهاي اجتماعي نيز ميشود. همچنين مقصود از «راويان حديث» در واقع همان فقها و علماي دين هستند که ارجح آنان، «ولي فقيه» است. بنابراين در رخدادها و مشکلات بايد گوش به فرمان ولي فقيه بود.
با توجه به آيه شريفه مذکور و حديث بالا مشخص ميشود که عموم افراد جامعه ـ به ويژه نخبگان ـ بايد از ولي فقيه تبعيت کنند تا آن جامعه در طوفان مشکلات و گردباد حوادث، مصون و محفوظ بماند. بنابراين، «ولي فقيه» عامل وحدت و انسجام يک جامعه ـ اعم از جامعه به معناي کلان آن و همچنين جوامع کوچکتر مانند جوامع حوزوي و دانشگاهي ـ است.
: آيه 213 سوره بقره، ملاک داوري در اختلافات را «پيامبران» (و امامان) معرفي ميکند. از طرفي، طبق روايات، در زمان غيبت امام بايد به «روات حديث» مراجعه کرد که «ولي فقيه» ارجح آنان است. بنابراين در حال حاضر، وليفقيه عامل وحدت و پيروي از آن، شرط تحقق وحدت است